YPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب سلام الله علیها!!!!!
زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 6:35 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام دوست عزیز؛
به انجمن سرگرمی ، تفریحی و دوستانه خودت خوش اومدی
براي مشاهده تالار ها با امکانات کامل میتونید از طريق گزینه های زیر اقدام کنيد
عضویت سریع و آسان
یا
ورود به حساب کاربری


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 770
نویسنده پیام



ارسال‌ها : 32
عضویت: 2 /8 /1393
تشکرها : 3
تشکر شده : 21
افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب سلام الله علیها!!!!!

روضه مشهور و سوزناکي در افواه مداحان و روضه‏خوانان وجود دارد که براساس آن حضرت زينب با ديدن سر بريده برادرش، از شدت تأثر سر خود را به چوب محمل کوبيد و خون از زير مقنعه‏اش جاري شد... .

متاسفانه بسياري از عزاداران که مبادرت به قمه‏زني مي‏کنند فعل خود را مستند به همين واقعه نموده و کار خود را نوعي تأسي و تقليد از زينب کبري‏عليها السلام مي‏دانند و شکافتن سر خود را نوعي اظهار همدلي و همدردي با ايشان مي‏شمارند، در حالي که اين کار باطل و اشتباه است.

در بررسي دقيق منابع و تاريخ عاشورا درمي‏يابيم که اين واقعه، به کلي مجعول و ساخته ذهن و زبان روضه‏خواناني است که مي‏خواستند در مجالس عزا، شور به پا کنند و با جعل اين قصه رمانتيک و سوزناک به هدف خود دست يافته‏اند. در هيچ يک از منابع معتبر - و حتي نيمه معتبر - عاشورا اثر و نشاني از اين واقعه ديده نمي‏شود و مآخذ اين مصيبت محدود و منحصر به کتاب‏هايي از قبيل ناسخ التواريخ، منتخب طريحي و نورالعين مي‏شود که وضعيت اعتباري و حجيت تاريخي اين کتاب‏ها بر کسي پوشيده نيست. علّامه مجلسي نيز، مع الاسف، با حفظ شکل اوليه و بدون بررسي و نقد، آن را از منتخب طريحي و نورالعين، نقل کرده است. علاوه بر اين سلسله رواه اين گزارش و روايت، در هيچ جايي مذکور نبوده و ابراهيم بن محمّد نيشابوري اسفرايني - تنها مرجع و راوي اين گزارش - نيز پيرو مذهب شافعي (يا اشعري) بوده و در وثاقت گزارش وي ترديد جدّي وجود دارد.(تحريف شناسي و فرهنگ عاشورا، سيد عبدالحميد ضيائي)

ما براي روشن شدن بحث و توضيح بيشتر مجبوريم که ابتدا اصل خبر را نقل کرده و سپس آنرا بررسي کنيم:

خبري از شخصي به نام «مسلم جصاص» (گچکار) نقل مي‏کنند که خلاصه‏ي آن چنين است:

من از طرف ابن‏زياد اجير شده بودم که دار الاماره‏ي کوفه [و يا به قولي دروازه‏ي شهر] را تعمير و گچکاري کنم. مشغول کار بودم که هياهويي در شهر بلند شد. دست از کار شستم و به سوي هياهو و ازدحام مردم رفتم. ديدم سرها را بر سر نيزه‏ها کرده‏اند و همراه با اسرا که در چهل کجاوه بودند، وارد شهر مي‏کنند. زينب دختر علي عليه‏السلام خطبه مي‏خواند و مردم کوفه را به باد ملامت گرفته بود که ناگهان سر حسين عليه‏السلام را بالاي نيزه کرده، جلوي کجاوه‏ي زينب آوردند. زينب چون چشمش به سر بريده‏ي برادر افتاد و ديد که باد موي محاسن برادرش را گاه به سمت راست و گاه به سمت چپ مي‏برد، از شدت تأثر و ناراحتي سرش را به چوب محمل کوبيد؛ چنانکه خون از زير مقنعه‏اش جاري شد و با چشمان گريان رو به سر برادرش کرد و اين شعرها را خواند:

يا هلالا! لما استتم کمالا

غاله خسفه فأبدا غروبا

ما توهمت يا شقيق فؤادي

کان هذا مقدرا مکتوبا

يا اخي فاطم الصغيره کلم

ها فقد کاد قلبها ان يذوبا

يا اخي قلبک الشقيق علينا

ما له قد قسي و صار صليبا... (ناسخ التواريخ، محمد تقي سپهر، ج 6، جزء سوم، ص 54 به بعد) .

محدث متقي، صاحب مفاتيح الجنان، مرحوم حاج شيخ عباس قمي(ره) در مورد اين خبر مي‏نويسد:

مؤلف مي‏گويد: که ذکر محامل و هودج در غير خبر «مسلم جصاص» نيست و اين خبر را گرچه علامه مجلسي نقل فرموده، لکن مأخذ نقل آن منتخب طريحي و کتاب نور العين است که حال هر دو کتاب براي اهل فن حديث، مخفي نيست، و نسبت شکستن سر به جناب زينب، سلام الله عليها، و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره که عقيله‏ي هاشميين و عالمه‏ي غير معلمه و رضيعه‏ي ثدي نبوت و صاحب مقام رضا و تسليم است. (منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 753، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول).

محدث قمي(ره) سپس با استناد به کتابهاي معتبر مي‏نويسد که اصلا محامل يا هودجي در کار نبود تا حضرت زينب عليهاالسلام سرش را به آن بکوبد. ( همان و زندگاني امام حسين، شيخ عباس قمي، ص 164) .

به نظر ما با توجه به مطالبي که ذکر شد به چند دليل اين خبر ساختگي است:

1- سند ندارد و به عبارت ديگر سلسله‏ي راويان آن در جايي ذکر نشده است.

2- ابراهيم بن محمّد نيشابوري اسفرايني - تنها مرجع و راوي اين گزارش - نيز پيرو مذهب شافعي (يا اشعري) بوده و در وثاقت گزارش وي ترديد جدّي وجود دارد.

3- منابع اوليه و کتابهاي معتبر هيچ گاه آن را گزارش نکرده‏اند.

4- قديمي ترين منبعي که اين مطلب در آن نقل شده کتاب نور العين است، که کتاب معتبري نمي باشد. کتب ديگر هم همه متاسفانه بدون تحقيق از او گرفته اند مانند شيخ طريحي صاحب منتخب و علامه مجلسي در بحار الانوار.

5- شعر معروفي که در متن اين گزارش آمده است، حاوي مصرعي است که مي‏گويد: «يا اخي فاطم الصغيره کَلمها» (اي برادر با من حرف نمي‏زني، نزن؛ لااقل با دختر صغيره‏ي خود فاطمه سخن بگو!) چگونه اين سخن مي‏تواند صحيح باشد، در حالي که بنا به تصريح همه‏ي تاريخ نويسان و پژوهشگران اسلامي، فاطمه بنت الحسين عليه‏السلام، که فاطمه‏ي کبري هم خوانده مي‏شود، آن روز، زن بزرگ و شوهرداري بود که با شوهرش حسن مثني همراه پدرش از مدينه خارج شده بودند و شوهرش حسن بن حسن عليه‏السلام معروف به حسن مثني در روز عاشورا پس از آنکه زخمهاي فراوان برداشته بود، از مرگ نجات يافت. (اعلام النساء المومنات، محمد حسون و ام علي مشکور، ص 510) و دختر ديگري براي امام حسين عليه‏السلام که فاطمه نام داشته باشد و در کاروان اسراي کربلا باشد، نام برده نشده است و آن که در ميان روضه خوانان به نام فاطمه‏ي صغري معروف است، به قول خود روضه خوانان به علت بيماري در مدينه مانده بود و در حماسه‏ي عاشورا شرکت نداشت. بانوي بزرگوار ديگري که فاطمه نام داشت، فاطمه بنت الامام الحسن عليه‏السلام بود که همسر امام سجاد عليه‏السلام و مادر امام باقر عليه‏السلام است و همراه شوهر و فرزندش، امام محمد باقر عليه‏السلام، در حماسه‏ي عاشورا حضور داشت (همان، ص 498 به نقل از کافي) ؛ اما پرواضح است که صفت «صغيره» که در متن خبر جصاص و در ضمن شعر منسوب به زينب عليهاالسلام آمده است، هرگز در حق وي صدق نمي‏کند.

به نظر مي‌رسد که احتمال دارد براي فرار از اين اشکال بعضي در متن شعر دست ببرند و به جاي کلمه‏ي «فاطم الصغيره»، «هذه الصغيره» بگذارند و شعر را به صورت «يا اخي هذه الصغيره کلمها» بخوانند، يا بنويسند؛ اما با مراجعه به بحارالانوار، ج 45، ص 115 و ناسخ التواريخ جلد ويژه‏ي امام حسين عليه‏السلام، ص 55 و کتابهاي ديگري که اين خبر ساختگي را آورده‏اند، معلوم شد که در هيچ يک، اين کلمه عوض نشده است؛ هر چند گمان نمي‏رود که قواعد ادبيات عرب يا وزن شعر اين اجازه را بدهد.

6- در بيت بعدي نيز، جعل کننده‏ي خبر، امام حسين عليه‏السلام را به سنگدلي و قساوت قلب متهم کرده است که با تمسک به صنايع ادبي، مانند تجاهل عارف، هم نمي‏شود درستش کرد!

7- با توجه به شأن و شخصيت عقيله‏ي بني‏هاشم که در رضا و تسليم به خداوند متعال و در صبر و بردباري و خويشتن داري بي‏نظير است، با قاطعيت و بدون اندک ترديدي بايد گفت: آن زينب کبرايي که متون معتبر اسلامي او را توصيف و تکريم مي‏کنند، از زمين تا آسمان با اين زينب که اين خبر ساختگي مي‏گويد، فاصله دارد.

اين خبر بي‏مدرک و بي‏سند مي‏گويد: زينب از شدت تأثر در ميان مردم و دشمنان از خود بي‏خود شد و چنان سر بر چوب کجاوه کوبيد که خون سرش در برابر چشم دشمنان و نامحرمان جاري شد! اما تاريخ مي‏گويد: زينب کبري آنگاه که پيکر پاره پاره‏ي برادرش را در گودال قتلگاه ديد، دستانش را به سوي آسمان گرفت و گفت: الهي تقبل منا هذا القربان(مقتل الحسين مقرم، ص 307) خدايا اين قرباني را از ما بپذير!

مسلم جصاص، مزدور ابن‏زياد، مي‏گويد: «زينب از شدت ناراحتي نتوانست خويشتن داري کند تا سرش را شکافت.» اما امام زين العابدين عليه‏السلام مي‏فرمايد: انت بحمد الله عالمه غير معلمه و فهمه غير مفهمه.( اعلام النساء المومنات، ص 381؛ سفينه البحار،‌محدث قمي، ج1،ص 558). عمه جان، شکر و سپاس خاص خداست که تو آبشار الهام و مشرق اشراقي؛ تو بزرگتر از آني که نياز به معلم يا مربي داشته باشي.

و ابن‏عباس، شاگرد ممتاز علي عليه‏السلام و مفسر بزرگ قرآن، معروف به «حبر الامه» (دانشمند امت) هر گاه که مي‏خواست حديثي را از زينب کبري روايت کند، مي‏گفت: «حدثتني عقيلتنا زينب بنت علي عليه‏السلام» (مقاتل الطالبين، ص 89) «فرزانه‏ي ما، زينب دختر علي عليه‏السلام براي ما چنين روايت کرد.» و دانشمندان بزرگ شيعه مثل محمد تقي برغاني معروف به شهيد ثالث در حق زينب عليهاالسلام مي‏گويند: «حالات و مقامات ويژه‏اي که زينب در عالم عرفان داشت، نزديک به مقامات امامت بود.» (تحريف شناسي عاشورا و تاريخ امام حسين، محمد صحتي سردرودي، انتشارات اميرکبير، ص 210 به بعد).

و تاريخ مي‏گويد: عقيله‏ي عاشورا چنان در کوفه و شام، رسا و باصلابت سخن گفت که يزيد و يزيديان را رسواي تاريخ ساخت و چنان با تيغ کلام و سنان سخن به مردان بي‏وفا و عهد شکن کوفه و عراق تاخت که آنان را وادار به گريه ساخت.

کلامش سنگها را نرم مي‏کرد

دل افسردگان را گرم مي‏کرد

زني در پيش مردم خطبه مي‏خواند

که مرد از مردي خود شرم مي‏کرد

محدث قمي مي‏نويسد: حضرت زينب سلام الله عليها آن چنان يزيد و ابن‏زياد را به باد توبيخ و ملامت گرفت که بدون واهمه و ترس ابن‏زياد را با نام مادر بدکاره‏اش (يا ابن‏مرجانه) و يزيد را به اسم مادر خونخوار و معروفه‏اش (يا ابن آکله الاکباد) خواند (سفينه البحار، ج 1،‌ص 558) و هر دو را که در اوج قدرت و غرور به تخت تکبر و استکبار تکيه زده بودند و بر قدرت پوشالي خود مي‏باليدند، خوار و ذليل ساخت.

پس روشن شد که اين روايت جعلي است و شان حضرت زينب اجل از اين امور است.


یکشنبه 04 آبان 1393 - 00:33
نقل قول این ارسال در پاسخ
marde-gomnam آفلاین




ارسال‌ها : 2
عضویت: 21 /7 /1393
محل زندگی: گمنام اباد
سن: 22
تشکرها : 1

پاسخ : 1 RE افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب سلام الله علیها!!!!!

لبخند احسنتم .


دوشنبه 05 آبان 1393 - 12:54
نقل قول این ارسال در پاسخ
amirali19 آفلاین




ارسال‌ها : 32
عضویت: 2 /8 /1393
تشکرها : 3
تشکر شده : 21

پاسخ : 2 RE

ممنون مردگمنام


دوشنبه 05 آبان 1393 - 14:02
نقل قول این ارسال در پاسخ
تازه سازي پاسخ ها
پرش به انجمن :